مجبور بودم.میفهمی؟!

نوامبر 8, 2009 at 4:03 ب.ظ. 84 دیدگاه

 

یک نکته : هیچ وقت به کسی نگید که تا اول دبستان شب ادراری داشتین! چون بعد از سالها هم که بهتون زنگ میزنه میگه چطوری …ــاشو !  

 

Entry filed under: دسته‌بندی نشده.

یک بدآموزی در خیابان ! یکی جلوی این عنف رو بگیره !

84 دیدگاه Add your own

  • 1. خالیفسور علی  |  نوامبر 8, 2009 در 4:10 ب.ظ.

    عجب وبلاگ جالب و عمیقی

    پاسخ
  • 2. مهشید  |  نوامبر 8, 2009 در 4:12 ب.ظ.

    هیچ وقت تو وبلاگتون هم اینو ننویسید
    چون هرکی بیاد نظر بده میگه ..
    چطوری …!

    پاسخ
  • 3. مین  |  نوامبر 8, 2009 در 4:19 ب.ظ.

    حتی اگر تا قبل از اول دبستان هم داشتید که نباید بگید که!!!!
    ای بابا!! اسرار محرمانه ی طبقاتی مملکتی رو که تو کوی و برزن جار نمی زنن!!

    اون مطلب من نبود. یه مدت بود قول یه پست خیلی مفصل رو داده بودم. هی همه میومدن می گفتن چی شد پس؟ منم همین طوری این یه جمله رو که جمله ی معروفی هست و خیلی شنیدم و از آنجایی که خیلی بی ربط بود پست گذاشتم که ملت یکم دست از سرم بردارن!!
    بعدشم که اون پست های سریالی (که من باب ولایت فقیه بود) رو گذاشتم و وسط کار یه مشکلی واسه یکی پیش اومد و ناچار شدم ثبت موقتش کنم. و خلاصه باز برگشتیم به همان پست کذایی.
    البته در این مدت یه چندتایی پست گذاشتیم که هی همه اومدن گفتن برش دار ابله!! وبت زیر ذره بینه!!
    دیگه همین دیگه.

    زت زیاد

    پاسخ
  • 4. شازده اسدالله میرزا  |  نوامبر 8, 2009 در 4:32 ب.ظ.

    مچکرم از اینکه تجربیات تلختون رو در اختیار ما گذاشتید :دی
    البته ما که شاشو نبودیم ولی به دوستان شاشو این را میگوییم:دی
    راستی تو خودت که الان حواست جمع یا باز یاد آوری کنم؟!:دی

    پاسخ
  • 5. دخترمستقل  |  نوامبر 8, 2009 در 4:33 ب.ظ.

    دیر گفتی… واقعاَ که …
    حالا باید جواب تلفنای هیچ کیو ندم …

    پاسخ
  • 6. سارا  |  نوامبر 8, 2009 در 4:36 ب.ظ.

    عیب نداره خودتو ناراحت نکن
    حالا اصل حالت چطوره شاشو؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ
  • 7. عرعری  |  نوامبر 8, 2009 در 4:38 ب.ظ.

    حالا چطوری …ــاشو؟ خوبی؟

    پاسخ
  • 8. تبسم  |  نوامبر 8, 2009 در 4:39 ب.ظ.

    خو چرا گفتی؟

    پاسخ
  • 9. زهرا  |  نوامبر 8, 2009 در 4:41 ب.ظ.

    چقدرم که به کسی نگفتی ! اومدی اینجا جار زدی …اشو!

    پاسخ
  • 10. ساناز  |  نوامبر 8, 2009 در 4:42 ب.ظ.

    سلام
    وبلاگت باحاله
    خوشمان آمد باز می آییم…

    پاسخ
  • 11. آرش  |  نوامبر 8, 2009 در 4:48 ب.ظ.

    بگيد با افتخار هم بگيد…بعد اگه زنگ زد گفت چطوري …شو…بگيد الان ديگه روز ادراري دارم ممكنه ب…شم به تو

    پاسخ
  • 12. erfan ... mehrabe eshgh  |  نوامبر 8, 2009 در 4:48 ب.ظ.

    salam
    .
    too google zadam dokhtare sheytoon address e webe toro dad
    .
    rasmige google? b
    .

    .
    sheytoon khanoom be kolbeye asheghooneye manam sar bezan
    .
    khoshall misham nazareto bedoonam dokhtar haji
    .
    rasti!!!
    salam be haji beresoon begoo seyyedeto koshtaaan!!!i
    .

    .vase to ke salaare golhaaai!!!

    پاسخ
  • 13. erfan ... mehrabe eshgh  |  نوامبر 8, 2009 در 4:58 ب.ظ.

    dokhtar haji azizam linket kardaaaaaaam!!!!
    .
    avvalin link
    .

    پاسخ
  • 14. پور پدر  |  نوامبر 8, 2009 در 5:02 ب.ظ.

    چه پاچه ای چلونده این عرفان!!
    دختر حاجی!!! اگه خود حاجی از داماد پاچه خوار خوشش میاد بسم الله!

    پاسخ
  • 15. فریبا  |  نوامبر 8, 2009 در 5:03 ب.ظ.

    حیف دفعه دومم هستش اومدم اینجا

    پاسخ
  • 16. عباس  |  نوامبر 8, 2009 در 5:11 ب.ظ.

    دل خور نشو

    شاید طرف خودش هم این کاره بوده ولی از تو پنهون کرده


    این کاره چیه؟ مگه جرم کردم آخه ؟!
    مجبور بودم.میفهمی؟

    خدایا این خفت تا کی؟! :((

    پاسخ
  • 17. زن بیقرار  |  نوامبر 8, 2009 در 5:24 ب.ظ.

    دیر گفتی

    پاسخ
  • 18. شازه  |  نوامبر 8, 2009 در 5:28 ب.ظ.

    ما یه بچه محل داریم که بچگی چون خیلی مامانی بود بهش میگفتیم ممد نه نه !! الان زن گرفته باز هم بهش میگیم ممد نه نه !!!
    البته من بهش میگم ممد زنه !!

    پاسخ
  • 19. مهران  |  نوامبر 8, 2009 در 5:34 ب.ظ.

    خو ديگه ميخواسي اول دبستان شب ادراري نداشته باشي
    نه شوخي ميكنم اونم باهات شوخي ميكنه

    پاسخ
  • 20. مهسا خانومي  |  نوامبر 8, 2009 در 5:42 ب.ظ.

    آخي ! الهي الهي ….

    پاسخ
  • 21. خاله آذر  |  نوامبر 8, 2009 در 5:57 ب.ظ.

    ولی …اشو بودن هم هیچی از شایستگیهای شما کم نمیکنه!!به روایت مسترخیابانی!!

    پاسخ
  • 22. ذغال سنگ  |  نوامبر 8, 2009 در 5:59 ب.ظ.

    حالا این خبر رده بندی امنیتیش چی هست؟
    مواظب ستون پنجم دشمن باش. ممکنه یکیشون خیلی به آدم نزدیک باشه!

    به روایت عادل فروسی پور: چه میکنه این …اشو!


    خیلی خیلی فوق محرمانه !

    پاسخ
  • 23. سالار  |  نوامبر 8, 2009 در 6:07 ب.ظ.

    اینم اگه باور نداریم ….



    اینقدر خوشم میاد همش سانسورت میکنم.

    پاسخ
  • 24. ذغال سنگ  |  نوامبر 8, 2009 در 6:07 ب.ظ.

    والله من نمیدونم چرا نمیتونین برای من کامنت بذارین چون الان بلاگر کاملن مشکلش حل شده. من امتحان کردم و صفحه نظر کاملن باز میشه. یعنی وقتی میخواین کامنت بذارین صفحه لود نمیشه یا مشکل دیگه ای داره؟ شاید از اینترنت شما هستش. دایل آپ استفاده میکنین یا ای دی اس ال؟ با وبلاگهای دیگر بلاگر هم این مشکل رو دارین؟
    ===
    و اما سوال خصوصی:
    …..


    adsl دارم.
    نمیدونم چرا اینجوریه.وبلاگ ذهن آشفته هم برام همینجوری میشه.

    و اما جواب سوال خصوصیتون : نخیر ، فکر میکنم از ظواهر اسمشون پیداست که کارشون چیه !

    پاسخ
  • 25. ذغال سنگ  |  نوامبر 8, 2009 در 6:15 ب.ظ.

    مطمئنی که من همینطوری نوشته بودم …اشو؟ اون نظراتی که ما میزاریم کپی رایت داره ها! هرگونه تغییر در کامنتها تعقیب قانونی به همراه داره ها!

    بنازم این سرعتت رو! بابا چقدر آپ تو دیت هستی. از اینور کامنت میزاریم از اونور تایید میشه! ایول داری به مولا دختر حاجی


    پاسخ
  • 26. وحید(وب گپ)  |  نوامبر 8, 2009 در 6:17 ب.ظ.

    سلام.ااا تو هم؟؟؟؟!!!

    پاسخ
  • 27. بهزاد  |  نوامبر 8, 2009 در 6:20 ب.ظ.

    طرف چقدر هم بی جنبه بوده! خب آدم که نباید راز به این مهمی رو با هر بی جنبه ای در میون بذاره !

    پاسخ
  • 28. ذغال سنگ  |  نوامبر 8, 2009 در 6:26 ب.ظ.

    راستی من برای خودم کامنت گذاشتم مشکلی هم نداشت. اون پیام تصویری رو وارد میکنین؟


    اصلا نمیشه توی اون صفحه چیزی نوشت.با فایر فاکس هم امتحان کردم بازم نشد.احتمالا به همین خاطر هم هست که تعداد نظراتتون کمه با توجه به اینکه خوب مینویسید.حتما این مشکل خیلیهاست.
    حالا شما به هر حال بدونید من نوشته هاتون رو دوست دارم.

    پاسخ
  • 29. ذغال سنگ  |  نوامبر 8, 2009 در 6:35 ب.ظ.

    ممنون از اینکه نوشته های منو دوست دارین منم نوشته های شما رو دوست دارم.

    پاسخ
  • 30. مممد  |  نوامبر 8, 2009 در 6:44 ب.ظ.

    من شبخوابی دارم

    پاسخ
  • 31. رضا  |  نوامبر 8, 2009 در 7:15 ب.ظ.

    خدا رو شکر ما به کسی نگفتیم ها

    پاسخ
  • 32. سالار  |  نوامبر 8, 2009 در 7:26 ب.ظ.

    واجب شد بیایم بگردیم ….

    پاسخ
  • 33. شنگول  |  نوامبر 8, 2009 در 7:56 ب.ظ.

    یعنی چی مجبور بودی؟ یه جورایی این حرف مبهم نیست؟ انگار که کسی مجبورت میکرده، از سر لجبازی بوده نه بی‌اختیاری. تو بچگیهات با حاجی کل‌کل داشتی؟؟

    پاسخ
  • 34. مازیار  |  نوامبر 8, 2009 در 8:29 ب.ظ.

    کی گفته مجبور بودی؟ میرفتی قبل از خواب دسشوئی دیگه حل میشد!
    اصلا هم مجبور نبودی
    حیف که باهات صمیمی نیستم و اگر نه الان بهت میگفتم تنبل …اشو!

    پاسخ
  • 35. ع.س.ل  |  نوامبر 8, 2009 در 8:30 ب.ظ.

    چی میشد زودتر این پستو میزاشتی؟؟؟دیگه دیر شده…….

    پاسخ
  • 36. سالار  |  نوامبر 8, 2009 در 8:38 ب.ظ.

    میگم این قضیه هم در پیدا نشدن شوهر موثره ها!

    پاسخ
  • 37. شازده اسدالله میرزا  |  نوامبر 8, 2009 در 8:46 ب.ظ.

    سالار بیا تو بلاگ خودم کامنتات رو بذار قول میدم سانسور هم نکنم به همه هم میگم بیان بخوننش:دی

    پاسخ
  • 38. کشک و بادمجون  |  نوامبر 8, 2009 در 8:48 ب.ظ.

    مسئلتن : اگه هیچ وقت نداشتیم میتونیم بگیم ما هیچ وقت _اشو نبودیم یا بازم سکرته ؟

    پاسخ
  • 39. لاغر  |  نوامبر 8, 2009 در 8:56 ب.ظ.

    اول دبستان که خوبه، من یه نفر رو می شناسم که اول دبیرستانم اینجوری بود، البته نه خیلی حاد ولی سالی سه چهار باری می شد. حالا هم البته خیلی کمتر شده، داره خوب می شه یواش یواش.
    بنده خدا خیلی هم لاغر بود !!


    اون لاغره طفلی خیلی اوضاعش خرابتر بوده ها !!!

    پاسخ
  • 40. حوتی  |  نوامبر 8, 2009 در 8:58 ب.ظ.

    تا اول دبستان!؟

    خوب شد رفتی مدرسه و گرنه …!!!

    پاسخ
  • 41. مهندس پنگول جونی  |  نوامبر 8, 2009 در 9:04 ب.ظ.

    بعضی وقتا آدم خودش نمی گه.
    ولی یه دهن لقی پیدا می شه که بقیه می گه.

    پاسخ
  • 42. زن بیقرار  |  نوامبر 8, 2009 در 9:19 ب.ظ.

    مخلصیم

    پاسخ
  • 43. هویج  |  نوامبر 8, 2009 در 10:19 ب.ظ.

    مامانها به همسران آدم لو میدهند… من تجربه کرده ام. البته ما هنوز مزدوج نیستیم پسر داییمان لو رفته اند!

    پاسخ
  • 44. کاکا جنوبی  |  نوامبر 8, 2009 در 10:31 ب.ظ.

    گیو نباشیم شاشو بودن اشکالی نداره که خیلی هم خوبه .

    پاسخ
  • 45. کاکا جنوبی  |  نوامبر 8, 2009 در 10:33 ب.ظ.

    من موندم چه جوری داری برا فوق میخونی ، تو که همش تو اینترنتی که .


    خودمم موندم !!!

    پاسخ
  • 46. پسر حاجی  |  نوامبر 8, 2009 در 11:03 ب.ظ.

    سلام دختر حاجی
    میشه الان شوخی کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پس بگیر که اومد : چطوری شا….و
    خیلی چاکریم آبجی

    پاسخ
  • 47. سیدخندان  |  نوامبر 8, 2009 در 11:03 ب.ظ.

    حالا من هرچی میگم سفره مثانتو برا هر کس و ناکسی باز نکن. اگه گوش داد

    پاسخ
  • 48. مهدی نامور  |  نوامبر 8, 2009 در 11:08 ب.ظ.

    شایسته تر بود اگر می فرمودید:
    هیچگاه با آدم بی جنبه اسرارتان را در میان نگذارید.

    پاسخ
  • 49. مربي  |  نوامبر 8, 2009 در 11:10 ب.ظ.

    اخي بد بخت دختر حاجي
    فكر كنم طرف برجكتو زد
    البته ناراحت نشو ..اشوك عينكي ك…كرمكي مربي از شما بد بختها حمايت ميكند

    پاسخ
  • 50. سالار  |  نوامبر 8, 2009 در 11:24 ب.ظ.

    شوهر ..اشو پیدا کنیم قبوله؟


    بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله !

    تو هم که هی حرف میزنی و عمل نمیکنی !
    تفاهم از این بزرگتر؟

    پاسخ
  • 51. علامت سئوال  |  نوامبر 8, 2009 در 11:28 ب.ظ.

    آخییییییییییییییییییییییی
    الهی الهی
    بوس بوس بوس
    چقدر دلم بچه شاشو خواست
    آخی آخی
    الهی الهی


    کوفت !
    خودتو جمع کن !

    پاسخ
  • 52. سالار  |  نوامبر 8, 2009 در 11:59 ب.ظ.

    سخته ها.شوهر …اشو کچل …..


    دیگه اگه هم ـــاشو باشه هم کچل دیگه باید پولدار و تحصیلکرده که باشه که.
    اگر نبود بذار دم در آشغالی ببره !

    پاسخ
  • 53. مسلم جون  |  نوامبر 9, 2009 در 12:29 ق.ظ.

    والا به خدا این مردم ایول دارن…..
    خوبه مستقیم نگفتی من شا..ام اینهمه بت متلک میگن اگه میگفتی رل نقش اول مال خودت که ممکن بود یه اسمی روت بزارن مثله …..
    .
    .
    .
    اه زرنگی اگه بنویسمش که سانسورم می کنی نه..

    پاسخ
  • 54. سالار  |  نوامبر 9, 2009 در 12:30 ق.ظ.

    نه.همکلاسیمه! …اشو نیس فقط! تا او موقع رو هوا زدنش!


    اینم حرفیه ! فکر میکنم روش !
    .
    .
    .
    فکر کردم.بگو فردا بیان خواستگاری ! ساعت 8 صبح !

    پاسخ
  • 55. سالار  |  نوامبر 9, 2009 در 12:34 ق.ظ.

    ایول سرعت فکر! اصلا بقیشم مهم نبودا.همین چهارتا ویژگی!

    پاسخ
  • 56. Somebody  |  نوامبر 9, 2009 در 12:50 ق.ظ.

    سلام.اولین بار که وبلاگ شمارو داشتم میخوندم دوستم کنارم بود, گفت طرف عکس خودشو گذاشته.اومدیم پایینشو خوندیم قیافش دیدنی شده بود.وااای چقدر خندیدم اون روز.
    در ضمن نکته رو گرفتم.

    پاسخ
  • 57. Mimimal  |  نوامبر 9, 2009 در 1:44 ق.ظ.

    شــــــــــــاشـــــــــــــــــو

    پاسخ
  • 58. دافی نگار  |  نوامبر 9, 2009 در 4:02 ق.ظ.

    خوشحالم که به کسی نگفتم…

    پاسخ
  • 59. پــنــــاه  |  نوامبر 9, 2009 در 8:46 ق.ظ.

    حالا تو هم نمی گفتی دیگه

    پاسخ
  • 60. ذغال سنگ  |  نوامبر 9, 2009 در 9:36 ق.ظ.

    حقوقتون رو بهتون یادآوری میکنم:
    شما حق دارید سکوت کنید,هر حرفی که بزنید بعدن ممکن است علیه خودتان استفاده شود.
    ===
    دختر حاجی اگه خواستی همین ذغال سنگ ننه مرده رو یک گوشه از وبلاگت لینکش کن. ایول خیر ببینی از جوونیت.

    پاسخ
  • 61. پرند  |  نوامبر 9, 2009 در 9:48 ق.ظ.

    درستو بخون خودتو اذیت نکن

    پاسخ
  • 62. شهرام صاحب الزمانی  |  نوامبر 9, 2009 در 10:17 ق.ظ.

    باسلام و احترام
    دخمل حاجی جهت اطلاع عرض کنم در برخی از نسخ تا سوم ابتدایی هم گزارش شده است لاکن سالهای بالاتر معتبر نیست .
    با تجدید احترام
    ایام بکام / شهرام

    پاسخ
  • 63. erfan ... mehrabe eshgh  |  نوامبر 9, 2009 در 1:00 ب.ظ.

    dokhtar haji. yanichi in harf? toam taidesh kardi!!!
    harfe poorpedar ro migam
    sansoor mikardi


    شوخی کرده بابا ! شما ببخشید ! من معذرت میخوام !

    پاسخ
  • 64. !!!  |  نوامبر 9, 2009 در 1:07 ب.ظ.

    پاسخ
  • 65. تی تی  |  نوامبر 9, 2009 در 1:32 ب.ظ.

    حالا مگه عیبه. خب حقیقت تلخه

    پاسخ
  • 66. شازده اسدالله میرزا  |  نوامبر 9, 2009 در 2:01 ب.ظ.

    حالا خوبه شاشو بودی چیز دیگه ای نبودی :دی
    شاشو نه ببخشید دختر جون همه فهمیدن شاشویی بیا از دیگر حقایق زندگیت پرده برداری کن :دی

    پاسخ
  • 67. zizo  |  نوامبر 9, 2009 در 2:35 ب.ظ.

    حالا ..اش که خوبه..شانس اوردی چیزای دبگه رو بهش نگفتی..یا گفت و رو نمیکنی:دی

    پاسخ
  • 68. فاریا  |  نوامبر 9, 2009 در 2:56 ب.ظ.

    آخی ……………….دلم سوخ

    پاسخ
  • 69. اینجوری  |  نوامبر 9, 2009 در 3:06 ب.ظ.

    سلام
    والا اینا اسرار مگو هستند. چرا باید کسی اینقد ساده باشه که همچین مسائل مهم ابکی رو بخواد به کسی دیگه بگه؟؟اشتباه محضه.
    .
    حالا خودمونیم تا کلاس چندم؟؟

    پاسخ
  • 70. zizo  |  نوامبر 9, 2009 در 3:26 ب.ظ.

    بچه تا ..اشو نباشه که بچه نمیشه..البته تا کلاس اول یکم قضیه فرق میکنه..:دی

    پاسخ
  • 71. وارش  |  نوامبر 9, 2009 در 4:25 ب.ظ.

    بايد جز افتخارات باشه چون هر كسي اين افتخار نصيبش نميشه كه ذلت جيشيدن در خواب رو درك كنه پس نصيب هر كي بشه خوش بحالش لذتي از دنيا برد
    خدايي دورغ مي گم ؟

    پاسخ
  • 72. ذغال سنگ  |  نوامبر 9, 2009 در 5:17 ب.ظ.

    ای بابا حالا مگه ش***اشیدن بده؟ چرخ مملکت رو که وقتی دارن با ر***یدن میچرخونن اینکه جای خود داره.

    پاسخ
  • 73. احمد  |  نوامبر 9, 2009 در 5:37 ب.ظ.

    سلام گل حاجی .
    شنیدی که میگن : …اشید و ترش کرد ، ر….د و بدترش کرد ؟ !!
    داستان از این قرار بود که مردی با زن و چن بچه هنوز رختخوابش رو خیس میکرد . زنش از دستش کلافه شده بود و یه روز داد و هوار کرد که دیگه خسته شدم از بس شستم آخه مرد گنده چرا اینکارو میکنی ؟ بنده ی خدا با شرمندگی گفت : تقصیر من نیست ! شیطون میاد و هی میگه : بش ….ا ش . ب …اش . منم گول میخورم و میکنم تو جا ! گفت : امشب که شیطون اومد تو خوابت نکن تا بگه چرا بش بگو زنم بام دعوا میکنه و میگه چقدر تاید بخرم ؟ گفت : باشه . شب طبق معمول اومد و دستور داد که فلان . گفت : نه ! گفت چرا ؟ گفت : زنم میگه چقدر تاید بخرم ؟ گفت تاید میخای ؟ بیا بریم بت بدم . دستش رو گرفت و رفتن از پنجره ی باز یه مغازه داخل به تاید دزدی. شیطون تو پنجره نشست و مرد رفت داخل مغازه . شیطون گفت : هر چن کارتن تاید که میخای بده بمن تا بندازم تو خیابون بعد بیا با هم ببریم خونتون . چن تا کارتن تاید که برداشت صاحب مغازه بیدار شد و اومد تو مغازه و داد زد : دزد آی دزد . مرد به شیطون گفت دستم رو بگیر بیام بالا صاحبش اومد . شیطون دست مرد رو گرفت و کشید بالا که باهم فرار کنن اما صاحب مغازه از پائین پای مرد رو گرفته بود . شیطون بکش صاحب مغازه بکش . گفت پامه گرفته ول نمیکنه چیکار کنم ؟ شیطون گفت : بر …..ین روش ب ….ین روش . بیچاره همان کار رو کرد و صبح …..
    +
    یه پست شد !
    ببین ملت رو به باز گو کردن چه چیزایی مجبور میکنی ؟
    من از همه عذر میخوام .

    پاسخ
  • 74. سالار  |  نوامبر 9, 2009 در 7:02 ب.ظ.

    میگم بع این همکلاسی ما خیلیم دختربازه.اشکالی که نداره؟ ها؟


    اشکال دارد.آن هم اشکال شرعی ! برو تا کتک نخوردی !

    پاسخ
  • 75. تارا میرکا  |  نوامبر 9, 2009 در 7:45 ب.ظ.

    پاسخ
  • 76. شیما  |  نوامبر 9, 2009 در 8:47 ب.ظ.

    خوب شد گفتی.تصمیم گرفته بودم به یکی بگم…

    پاسخ
  • 77. دست نوشته  |  نوامبر 9, 2009 در 9:17 ب.ظ.

    همینطور راجع به خاطرات گ… تان
    چون بعد سالها که تو خیابون می‌بینتت از اون دور داد می‌زنه چطططوری ..زو؟! و شما بعد از معرفی نامزدتان مجبورید هزار و یک داستان سرهم کنید که قضیه ماست‌مالی شود.

    پاسخ
  • 78. هاD  |  نوامبر 10, 2009 در 6:47 ب.ظ.

    این افراد خودشون تا پیش دانشگاهیی شب‌ها سرجاشون می‌ش….دن :))

    پاسخ
  • 79. (م.ا.ب)  |  نوامبر 11, 2009 در 12:02 ق.ظ.

    اتفاقا ما هم یه رفیق …اشو داشتیم… ولی هیچ وقت یادم نمیره وسط کلاس!!!!

    پاسخ
  • 80. منو برق گرفته  |  نوامبر 12, 2009 در 12:52 ق.ظ.

    ممکنه هم کامنت بزاره و بگه: چطوری شاشو؟!؟!!؟

    پاسخ
  • 81. نیلوفر  |  نوامبر 12, 2009 در 11:54 ب.ظ.


    خیلی جالب بود.
    ممنون

    پاسخ
  • 82. نگار  |  دسامبر 1, 2009 در 4:55 ب.ظ.

    سلام دختر حاجی جون.
    خیلی خیلی از خوندن پست‌هات لذت بردم.
    خیالت راحت. من نه فکر می‌کنم تو شکل اون عکسه‌ای، نه به روت میارم که… .
    خوشحالم از آشناییت

    پاسخ
  • 83. محمدرضا  |  دسامبر 31, 2009 در 9:48 ق.ظ.

    سلام چطوری شاشو:-)
    میشناسیم؟

    پاسخ
  • 84. مصطفی  |  فوریه 4, 2010 در 11:12 ب.ظ.

    هی
    چه جای خوبی پیدا کردم
    ربطی به ش.اش نداره ها….وبلاگتو می گم

    پاسخ

برای مین پاسخی بگذارید لغو پاسخ

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


هیچی ...
همین !

RSS پیوندهای گوگل ریدری

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

افراد آنلاین

آمار وبلاگ

  • 549٬455 بازدید